
ترس کودکان از مرگ یا مردن
ترس از مرگ یکی از انواع ترسهای معمول در کودکان به شمار میرود و ممکن است به صورت اضطراب شدید از تنها ماندن، ناتوانی در به خواب رفتن و یا صحبت همیشگی دربارة مردن تظاهر پیدا کند. چندی پیش، پدری نزد ما آمده بود که دربارة دختر سه سالهاش، دنیس، نگران بود. مادربزرگ این کودک، چند هفته پیش فوت شده و به علاوه، سگ آنها نیز چند روز پیش مرده بود. دنیس کاملاً غمگین به نظر میرسید. والدین دنیس، در حد سن او به سؤالاتش در مورد مرگ پاسخ داده بودند و سگ جدیدی را نیز به خانه نیاورده بودند. در اینجا این پرسش مطرح میشود که آیا این رفتار این پدر و مادر با فرزندشان صحیح بوده است؟ پاسخ ما مثبت است.
در پنج یا شش سالگی، بیشتر کودکان سؤالاتی در مورد مرگ میپرسند؛ اما از آنجا که مفهوم چرخة زندگی را به طور کامل درک نکرده اند، مرگ را مرتبط با پیری میدانند و خود را در خطر نمیبینند. در هفت سالگی مشکوک میشوند که مرگ فقط به پیرمردان و پیرزنان اختصاص ندارد و برای آنها نیز محتمل است. در نتیجه، در این سن بیشتر سؤالاتشان دربارة بیماریها و عوارض آنها متمرکز میشود. بیشتر کودکان نُه یا ده ساله انتظار دارند، پاسخ سؤالات خود را به طور دقیق دریافت کنند.
ما نباید واقعیتها را از فرزندانمان مخفی کنیم، حتی واقعیت تلخی چون مرگ را. کودکان، در هر صورت به طرق گوناگون با مرگ آشنا میشوند. برای نمونه، مرگ حیوانات خانگی، مرگ بستگان نزدیک و یا مشاهدة مردن انسانها یا حیوانات در تلویزیون. باید اجازه دهید در مورد مرگ صحبت کنند، سؤالاتشان را بپرسند و پاسخهایی حقیقی بگیرند.
با صداقت به سؤالاتشان پاسخ دهید
شاید راحتتر باشد که نیمی از پاسخهای شما واقعی باشد و نیمی دیگر محافظه کارانه؛ اما بهتر است تا آنجا که میتوانید واقعیتها را بگویید.
پاسخ سؤالات باید متناسب با سن کودک باشد. وقتی فرزند چهار سالة شما میپرسد: «وقتی عمه مُرد کجا رفت؟» از پاسخهای پیچیده خودداری کنید. پاسخ شما میتواند براساس اعتقادات مذهبی استوار باشد. برای نمونه، میتوانید از این پاسخ ساده استفاده کنید: «رفت به دنیای دیگه، پیش خدا».
از واژه های مناسب استفاده کنید. از به کار بردن واژه هایی مانند کشته شدن یا مردن خودداری نکنید؛ زیرا کودک معنی آنها را درک میکند.
از پرداختن به داستانهای دروغین خودداری کنید. هنگامی که پدربزرگ فوت کرده است، به کودک نگویید که پدربزرگ به یک سفر طولانی رفته است؛ زیرا ممکن است فکر کند که پدربزرگ، او را دوست نداشته است و یا آنکه سرانجام، روزی برمیگردد. باید به کودک القا کنید که پدربزرگ علاقه زیادی به او داشته است؛ اما دیگر نمیتواند پیش خانوادهاش بازگردد. مرگ را به یک خواب همیشگی تشبیه نکنید؛ زیرا ممکن است موجب اختلال در خواب کودک شود. به او نگویید که خاله به این علت مُرد که بیماری سختی داشت؛ زیرا این مسأله موجب نگرانی شدید کودک در مواقع ابتلا به بیماری میشود.
بر روی زندگی تمرکز کنید. پس از آنکه به کودک اجازه دادید احساس خود را بیان کند و پاسخ سؤالاتش را بگیرد، بر روی زندگی و زنده بودن تمرکز کنید. در مورد روشهای سالم زندگی که موجب طول عمر میشود، بحث کنید. برای مثال، تغذیة صحیح، معاینات پزشکی مرتب، ورزش منظم و غیره.
چرخة زندگی را برای کودک شرح دهید
بهترین راه برای افزایش آگاهی کودک در مورد مرگ، درک زندگی است. اگر فرزندتان به سن مناسب رسیده است، اجازه دهید گیاهی را بکارد و مراحل مختلف حیات را مشاهده کند. بزرگ شدن حیوانات خانگی و تغییرات آنها نیز کمک کننده اند. وقتی حیوانی میمیرد در حضور کودک او را دفن کنید؛ اما یادتان باشد بلافاصله حیوان دیگری را جایگزین آن نکنید.
با کودکتان دربارة بیماریهای وخیم هم صحبت کنید
وقتی یکی از نزدیکان یا دوستان، بیمار است، بزرگترها اغلب، کودکان خود را در جریان وضعیت بیمار قرار نمیدهند و میکوشند در حضور آنها صحبت خاصی پیش نیاید؛ اما بهتر است با توجه به سن و شخصیت کودک، تا حدی آنان را در جریان بگذارید.
کودکان را در جریان بیماری بگذارید. بهتر است کودکان از بیماری بستگان نزدیک، آگاه باشند؛ اما تشریح شدت و وخامت بیماری ضروری نیست. برای مثال، ابتدا به آنها بگویید که مادربزرگ مریض شده است و دکترها در تلاش هستند تا او را خوب کنند. چند روز بعد میتوانید بگویید که هنوز حال مادربزرگش خوب نشده است. خلاصه به این صورت، قصه را ادامه دهید. قبل از هرگونه اتفاق مهمی، کودکان را آگاه کنید؛ در غیر اینصورت، ممکن است به نتیجة نادرستی برسند. برای نمونه، فکر کنند که در مرگ آن شخص مقصر هستند. ممکن است به یاد آورند که روزی از دست برادرشان عصبانی شده و آرزوی مرگ او را کرده اند و یا شاید فکر کنند که اگر موضوع را میدانستند و بیشتر دعا میکردند یا بیشتر به بیمار سر میزدند، این اتفاق رخ نمیداد.
اجازه دهید کودک، احساساتش را بیان کند
وقتی فرزند شما از بیماری یا مرگ شخصی خبردار میشود، احساسات زیادی بروز خواهد داد. ممکن است احساس انکار، ناراحتی، ناامیدی، تقصیر یا ترس داشته باشد. به ویژه، ممکن است بترسد که مبادا چنین اتفاقی برای خودش یا کسانی که دوستشان دارد، رخ دهد. بگذارید در مورد احساسش با شما گفت وگو کند. شما نیز به جای انکار احساساتش، به او اطمینان دهید و از او حمایت کنید. به او بگویید که به تدریج، مرگ آن شخص را فراموش خواهد کرد؛ اما ممکن است کمی طول بکشد (این مورد، به ویژه در مورد مرگ یکی از والدین و یا برادرها و یا خواهرها صدق میکند.).
از سوی دیگر، ممکن است کودک از اینکه از مرگ عمو «لویی» ناراحت نیست، احساس تقصیر کند. برایش شرح دهید که: «چون من با عمو لویی بزرگ شده ام، ناراحت هستم؛ اما تو مدت کمی عمو رو میشناخته ای».
کودک را برای مراسم مذهبی آماده کنید
در مورد اینکه کودک را به مراسم تشییع جنازه یا تدفین ببرید، خودتان براساس سن و شخصیت کودک و موقعیت، تصمیم بگیرید.
بسیاری از روانشناسان بر این باورند که حضور در مراسم تدفین برای کودکان زیر پنج یا شش سال و همینطور، برای کودکان بزرگتری که حساس هستند، مناسب نیست. اگر کودک تمایل دارد که در این مراسم شرکت نکند به خواست او احترام بگذارید و ناراحت نشوید.
برنامه های این مراسم را برای کودک، تشریح کنید. برنامه هایی را که قرار است در کلیسا یا مسجد، در قبرستان و در نهایت، در خانة متوفی انجام شود، از پیش به کودکتان شرح دهید. توضیح دهید که سایر مردم در این مراسم چگونه عمل میکنند و او با چه صحنه هایی روبه رو خواهد شد.
- آخرین ویرایش .
- برگرفته از: چگونه با کودکم رفتار کنم
- صاحب اثر: دکتر گاربر
- موقعیت مطلب: فصل سیزدهم
- صفحات: صفحه 456
- لینک منبع: https://koodaklearn.ir/publication/21