دلایل اختلالات اضطرابی و رشد عواطف در کودکان

رشد عاطفی، برای بشر همواره به عنوان چالش مطرح است. کودکان کمتر از یک دهه از مرحله فهم محدود عاطفی به مرحله عواطف پیچیده فردی می رسند. با افزایش سن همچنان که تعداد تجربه های عاطفی آن ها افزایش می یابد، خواسته های آنان برای تعدیل و تنظیم این تجارب نیز رو به فزونی می گذارد. جای تعجب نیست که بعضی از این کودکان در مقابله با چالش ها، شدیدأ تحت تاثیر قرار گرفته و اختلال های عاطفی را تجربه می کنند. اختلال های اضطرابی دارای پیشینه قدیمی است. این اختلال می تواند باعث اغتشاش شدید در زندگی بزرگسالان شده یا عامل بعضی از مشکلات عمومی عاطفی در کودکان گردد. هنگامی که کودکی سوالی را در کلاس درس پاسخ می دهد، در مسابقه ورزشی شرکت می کند، در فعالیت اجتماعی مشارکت می نماید یا در مقابل دوستان و خویشاوندان خود، نمایشی را اجرا می کند، ممکن است دچار اضطراب شود این عکس العمل ها طبیعی است. آیا اضطراب کودکان با عکس العمل های شدیدا عاطفی، به طور همیشگی و پی در پی مشخص می شود.؟ تنها با آشکار شدن رفتارهای عاطفی شدید، کودک نیازمند درمان می باشد. از دیگر انواع اختلال های عاطفی می توان از اختلال افسردگی نام برد.

 

رشد طبیعی عواطف در کودکان

قبل از شروع بحث در مورد اختلال های عاطفی دوران کودکی، اجازه دهید چند سوال از خودمان بپرسیم. آیا هرگز احساس نگرانی یا غم و اندوه شدید داشته ایم؟ جواب به احتمال زیاد مثبت است. هر انسانی این احساس را تجربه کرده است جواب مثبت این سوال تنها برای قضاوت کافی نیست. این جواب را نمی توان به عنوان شاهدی بر غیرطبیعی بودن یا تشخیص نقاط منفی شخصیتی فرد به حساب آورد. دوران کودکی نیز همین طور است، کودک ترس و اضطراب را تجربه می کند چالش های طبیعی عاطفی را پشت سر می گذارد. این ترس ها و اضطراب ها زمانی به نشانه های اختلال روانشناسی بدل می گردد که مکررا و طولانی مدت باعث اغتشاش روان فرد شود. مجموعه تحقیقات محققان، بالغ بر 50 سال ثابت کرده است که ترس و اضطراب در دوران کودکی به طور عمومی و متعدد وجود دارد. در سال 1974 چند محقق با بررسی 249 کودک در سنین 7 تا 12 سال این نتایج را به دست آوردند؛ 45-25 درصد کودکان هیچ ترسی در آن ها دیده نشد. 50-60 درصد کودکان ترس طبیعی را از خود بروز دادند. 4 - 6 درصد بیش از حد نشان داده اند. همچنین در گزارش بررس هایی که دانشمند دیگری در سال 1992 انجام داد، جای شگفتی نبود، زیرا تعداد زیادی از کودکان (حدود 86% از 568 دانش آموز)، علائم متوسط اضطراب و ترس را از خود بروز داده بودند. در گزارش مطالعاتی که در سال 1991 انجام شد جنسیت دانش آموزان را در بروز ترس و اضطراب دخیل می دانستند. آن ها بر این عقیده بودند که ترس در دختران بیش از پسران وجود دارد اما در سال 1995 سه محقق دیگر روشن کردند که اختلاف جنسیت در این مورد نقشی ندارد. با انجام چندین تحقیق دیگر آن ها به این نتیجه رسیدند که هر دو جنس دختر و پسر در مقابل محرک های یکسان، ترس را بروز می دهند (به عنوان مثال؛ ترس از گم شدن در مکان های عجیب و ناآشنا یا وارد شدن دزد در خانه).

رشد سنی کودکان نیز اهمیت دارد؛ در سنین مختلف ترس های متفاوتی در کودکان ایجاد می شود. کودک 8 ماهه تا 2 ساله زمانی که از سرپرست خود دور می شود احساس ترس می کند، این ترس بین سنین 1 تا 2 سال رو به کاهش می گذارد. بین سنین 2 تا 4 سال وابستگی زیاد به والدین کمتر شده و ترس های دیگری، از جمله ترس از حیوانات و تاریکی در آن ها بروز می کند. بین سنین 4 تا 6 سال تصورات کودک رشد پیدا کرده و در قوه تخیل خود شکل هایی از ارواح، موجودات نیمه انسان-نیمه حیوان و صدای نامشخص در تاریکی را تصور می کند. تصورات و خیالات کودکان موجب بروز ترس در آن ها می شود. بعد از سن 6 سالگی ترس آن ها بیشتر مربوط به زخمی شدن، مرگ یا بلایای طبیعی است. از جوانان سفید پوست و جوانان دو رگه در ایالات متحده گزارش هایی به دست آمده است که بیان می کند: آن ها از این که در یک اتفاق ناگوار در مرکز قرار گیرند احساس ترس می کنند. در دوران نوجوانی، ممکن است از این که از سوی همسن و سالان خود به عضویت گروه آن ها پذیرفته نشود دچار ترس گردد.

در لحظات مختلف دوران زندگی انسان، محیط اجتماعی چالش های گوناگونی را برای آدمی ایجاد می کند که که ابزار لازم برای مقابله با این چالش ها ایجاد توسعه در مهارت ها، باورها و احساسات جدید است. ترس و اضطراب های دوران کودکی چنین چالش هایی را برای بچه ها ایجاد می کند، آموزش، راهکارهای مقابله با اضطراب را در زندگی آینده به او می آموزد. به عنوان مثال؛ تشخیص منبع ترس، علت ایجاد ترس، مقابله با ترس و سرانجام در معرض ترس های طولانی قرار نگرفتن می تواند توانایی فرد را برای مقابله با اضطراب و ترس های آینده تقویت کند. ترس و اضطرابی که در نوجون به علت برخورد با چالش های فردی دوران بلوغ پدیدار می شود طبیعی است. طی دوران نوجوانی، خودمختاری و استقلال طلبی اصلی ترین چالش ها در زمان رشد و توسعه او است. نوجوان باید توازن سختی بین پیروی از قوانین و بیان کارآیی خود (توانش) ایجاد نماید. دوباره می گویم؛ بروز تضاد در سن نوجوانی به واسطه استقلال طلبی نوجون طبیعی است اما چالش به وجود آمده به واسطه خودمختاری او می تواند تشدید کننده مشکلات (میان فردی) یا به عبارتی مشکلات ایجاد رابطه نوجوان با دنیای بیرون خود باشد.

رفتارهای کودکان چه دارای نشانه های روانشناختی باشد، چه نباشد بایستی با در نظر گرفتن ویژگی های غرهنگی هر کودک و با توجه به تناوب و تکرار رفتارها، با رفتارهای مشابه کودکانی که مشکل ندارند مورد قضاوت قرار گیرند. شدت نسبی، تداوم و مدت رفتارها ارزیابی شود و درصد طبیعی رشد این رفتارها در افراد نیز بادی در نظر گرفته شود.

 

مطالب عمومی

  • آخرین ویرایش .
برگرفته از: کتاب اختلالهای دوران کودکی
صاحب اثر: فیلیپ. سی. کندال
موقعیت مطلب: فصل ششم
صفحات: از صفحه 101 تا صفحه 104
لینک منبع: https://www.koodaklearn.ir/publication/17

نظرات (0)

هنوز نظری برای این مطلب ثبت نشده. شما اولین نفر باشید.

نظر خود را اضافه کنید.

  1. میتوانید به عنوان مهمان نظرتان را در مورد این مطلب ثبت کنید و یا وارد سایت شوید . عضویت یا ورود به حساب کاربری.
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید

کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ و متعلق به سایت کودک لرن می باشد.لذا کپی برداری از منابع غیر مجاز و پیگرد قانونی دارد.